یک بار قرار شد برای توزیع چای به بند شش برویم. زمانی که در سلول شماره شش بند شش بود و فلاسکش را برای چای بیرون گذاشته بود، در فرصتی که نگهبان از ما دور بود، خودم را به دکتر شریعتی معرفی کردم که او هم مرا شناخت.
عکس دکتر شریعتی با آنچه میدیدم، تطبیق نمیکرد
09
دسامبر